معرفی کتاب کشاورزی در گیلان

معرفی کتاب کشاورزی در گیلان

کتاب دیگری که در مورد محصولات کشاورزی در گیلان خواندم، کتاب کشاورزی در گیلان تالیف طاهر طاهری از نشر ایلیا بود. این کتاب در مورد دو محصول برنج و چای است اما جلد دیگری از این کتاب وجود دارد که در مورد دیگر محصولات کشاورزی در گیلان مانند گندم، ابریشم، زیتون، توتون، بادام زمینی و نیشکر است. 

متن زیر از خود کتاب آورده شده است.
تنوع آب و خاک و قدمت تاریخ کشاورزی در گیلان، موجب گوناگونی تولیدات کشاورزی شده و تکثر و غنای فرهنگی را در پی داشته است. فرهنگ عامیانه کشاورزی یکی از مهمترین بخش‌های فرهنگ و تاریخ اجتماعی گیلان است که علاوه بر فنون کشاورزی ما را با فرهنگ و نسل های گذشته آشنا می کند.

کتاب پیش رو، متن فشرده‌ای است از فرهنگ عامیانه‌ی کشاورزی در گیلان که حاصل پژوهش‌های میدانی و تحقیق در متون پژوهندگان دیگر است. این اثر به شیوه‌های سنتی کاشت، داشت و برداشت، ابزارها، آداب و رسوم، باورهای عامیانه و آواها و نواهای رایج در مورد دو محصول مهم شالیزارها و باغ‌های گیلان، یعنی برنج و چای می‌پردازد و رفتارها و کنش‌های انسانی را در مراحل کاشت، داشت و برداشت این محصول در فصل‌های جداگانه معرفی می‌کند.

تاریخ برنج در گیلان

تاریخ برنج در گیلان


سابقه کشت برنج در ایران به دوران هخامنشیان می رسد اما کشت آن در سواحل دریای خزر دیرتر بوده است. کشت برنج در گیلان بیشتر در نواحی شرق آن معمول بوده است. در کتاب حدود العالم از آبادانی و وفور نعمت در و کشاورزی در گیلان توسط زنان گفته شده و غذای مردم گیلان را برنج و ماهی ذکر کرده است.

برنج در رژیم غذایی گیلان در رتبه اول قرار دارد، به شکلی که در گذشته مردم در سه وعده غذایی، برنج می خوردند و اصطلاح «برنج خوردن» به معنی «غذا خوردن» بود. گیلانی‌ها علاوه بر پختن پلو از برنج برای درست کردن انواع نان، شیرینی و حلوا استفاده می‌کردند. پلو نخوردن به معنی فقر و گرسنگی بود.

در گذشته برنج نزد مردم گیلان مقدس بود به طوری که در زندگی شان اهمیت کارها را با آن می سنجیدند. به آدم ضعیف و کم زور به کنایه می‌گفتند: « مگر پلا نخوردی».
کنسول شوروی در دهه 1830 میلادی در رشت خدمت می‌کرد در کتاب «سرزمین گیلان» گفته است: شگفت آن که یک گیلانی پاک خون که از استعمال نان کراهت دارد، تا آنجا که به هنگام سخت‌ترین منازعات این جمله به صورت دشنامی در رشت به گوش می‌رسد “برو نان بخور و بترک”
در آینده باز هم از برنج خواهیم گفت. برای نوشتن این پست از کتاب کشاورزی در گیلان نوشته طاهر طاهری از نشر فرهنگ ایلیا بهره بردم.

روایت شیون فومنی شاعر گیلانی از غذاها و سفره گیلانی

روایت شاعر گیلانی از غذاها و سفره گیلانی

میر احمد سید فخری نژاد معروف به شیون فومنی یکی از شاعران نامدار گیلانی است که اشعار زیادی به زبان های گیلکی و فارسی دارد. شنیدن روایت زیبای این شاعر گرانقدر در مورد غذاها و سفره گیلانی خالی از لطف نیست.

کتاب چای در ایران

معرفی کتاب چای در ایران

کتاب چای در ایران، محمد میرشکرایی، نشر گیلکان

چای در دو بعد تولید و مصرف دارای جایگاه فرهنگی و مطالعه مردم شناختی است و به ویژه در بعد مصرف اهمیت فرهنگی بیشتری دارد. چای اگرچه نوشیدنی بومی سرزمین ما نیست؛ اما طی مدت کوتاهی که از مصرف آن در ایران می‌گذرد، به صورت یکی از اقلام مهم مصرفی مردم در آمده است و در همه جا، در خانه، در محل کار، در مراسم و نیز در میان طبقات و قشرهای مختلف رواج دارد. حتی در مواردی وارد ضرب المثل‌ها و دیگر صورت‌های ادب عامه شده و با آداب و رفتارهای خاص سنتی همراه گشته است. به بیان دیگر جایگاه یک نوشیدنی سنتی را پیدا کرده است و جای نوشیدنی‌های نظیر خود را که پیش از آن معمول بوده است گرفته است.

در این کتاب، پیشینه تاریخی ورود چای به ایران، شیوه‌ها، موارد مصرف، تاریخچه و چگونگی کشت و تولید و به طور کلی جایگاه فرهنگی چای و اشیا و ابزارها و وسایل مربوط به مراحل مختلف کشت و برداشت تا مصرف آن مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین این کتاب نگاهی دارد به چگونگی پیدایش و رواج چای در مناطق مختلف جهان.

در بخش دیگری از کتاب آمده است، تحقیق را از گیلان آغاز کردیم و از کار جمعی چیدن چای. با چایکاران در مراحل مختلف فعالیت‌هایشان همراه شدیم، پای صحبت‌شان نشستیم، از شیوه‌های پیشین تا راه و روش‌های امروزین را در کشت، داشت، برداشت، مراحل آماده‌سازی تا تبدیل آن به چای قابل مصرف، جویا شدیم. وسایل قدیمی تولید را در خانه‌ها و در باغات چای سراغ گرفتیم. مراحل تحول و پیشرفت کار را از زبان تجربه اندوختگان و کهنسالان شنیدیم.
در خانه و قهوه‌خانه، در دکان و بازار، سرکشتگاه زارع و همراه آبیار و چوپان، در رسم‌های کار و آیین‌های جشن و سوگ، در دیدارهای خانوادگی، در بازار هفتگی و در همه و همه جا روش‌های تهیه و نوشیدن چای را دیدیم و گفتنی‌ها را در این باره و خاطره‌های را از زبان پیرمردان و پیرزنان شنیدیم. و به همین گونه در مناطق گوناگون کشور. همزمان با این مراحل به مطالعه کتابخانه‌ای و بررسی اسناد مکتوب، اعم از مقاله‌ها و نوشته‌های زمان حاضر تا سفرنامه‌های جهانگردان و متون کهن فارسی و غیره را بررسی کردیم. چنان کردیم و همین شد که اکنون پیش روی شما است و بی تردید گفته‌ها و ناگفته‌ها و جامانده‌ها بسیار است.

چای در ایران

چای در ایران

در مورد چای که مطالعه می‌کردم به نکات جالبی برخوردم. اول فکر می‌کردم چای همراه کاشف السلطنه وارد ایران شده و قبل آن چای نبوده است. کاشف السلطنه همان شخصی است که داستان معروف وارد کردن بذر چای با عصا به ایران توسط ایشان در عرف مطرح می‌شود. اما مطالعات و پژوهش‌هایی که درباره چای در ایران انجام شده است چیزهای دیگری را می‌گوید.
با استناد به برخی از منابع قدیمی می‌توان گفت که چای از دوران‌های خیلی قبل‌تری، بیشتر از 1000 سال قبل از راه مرزهای غربی و شمال غربی چین به خصوص از سرزمین ختا (ختن) وارد ایران شده است. تا دو سه قرن پیش در ایران چای را با نام چای ختایی می‌شناختند.
نکته جالبی که در مورد چای وجود دارد، در ایران چای روند متفاوتی مانند آنچه که در جهان وجود داشته است طی کرده است و کاربردهای متفاوتی داشته است. چای وقتی وارد ایران می‌شود تا اواخر قرن دهم کاربرد دارویی داشته است و تقریبا از اوایل قرن یازدهم به بعد (دوره صفوی) تا قرن سیزدهم (دوره قاجار در زمان ناصرالدین شاه) در مصرف آن تحول ایجاد می‌شود و تبدیل به یک نوشیدنی آرام بخش و تفریحی می‌شود.
این موضوع که ایرانیان چای را ابتدا به عنوان یک ماده دارویی می‌شناختند در کتاب‌های پزشکی و داروشناسی که به آنها قرابادین می‌گفتند ذکر شده است و گواهی است بر این موضوع که چای از سال‌های خیلی قبل‌تری در ایران وجود داشته است.
آدام اولئاریوس سفیر آلمان در ایران در زمان شاه صفی (1038 – 1053) مطالبی را در سفرنامه‌اش درباره چای در آن زمان مطرح می‌کند. اولئاریوس سه گونه مکان تفریحی متفاوت در اصفهان آن زمان شامل میخانه، قهوه‌خانه و چای ختایی‌خانه را معرفی می‌کند که هریک فضا و مشتریان خاص خودشان را داشتند. اولئاریوس درباره چای ختایی خانه می نویسد:
« در چای ختایی‌خانه، آب داغ ناشناخته‌ای می نوشند، از این نوشیدنی بسیار مصرف می‌شود. در ضمن نوشیدن چای به بازی تخته نرد و شطرنج نیز مشغولند.»
در جای دیگری از سفرنامه‌اش می گوید:
« در میدان اصفهان چایخانه چینی هم وجود دارد. در اینجا و همچنین مکان‌های دیگر، آب سیاه رنگ داغی می‌نوشند که از پختن گیاهی که تاتارهای ازبک از چین می‌آورند، بدست می‌آید. چای عبارت است از برگ‌های بلند نوک تیز که وقتی خشک است سیاه و لوله شده به نظر می‌آید. ایرانی‌ها چای را در آب زلال و تمیز دم می‌کنند.»
بنابراین از این نوشته‌ها می‌توان فهمید که چای در آن زمان از چین و راه شمال و شرق و در واقع راه جاده ابریشم به ایران وارد می‌شده و هنوز نام چای ختایی بر خود داشته است.
منبع: کتاب چای در ایران، محمد میرشکرایی، نشر گیلکان

کتاب بازارهای محلی گیلان

معرفی کتاب بازارهای هفتگی (دوره ای) گیلان

کتاب بازارهای هفتگی(دوره ای) گیلان – محمد بشرا – نشر ایلیا

همون طور که در پست های قبل گفته بودم، منابعی را که مطالعه می کنم به شما هم معرفی کنم. نشر ایلیا این کتاب را به نویسندگی آقای محمد بشرا منتشر کرده است. از خواندنش لذت بردم. اگر شما هم علاقمند به مطالعه در مورد بازارهای گیلان هستید، این کتاب را مطالعه کنید. در پست‌هایی که بعدا در مورد بازارهای محلی گیلان اینجا می‌گذارم از این کتاب هم به عنوان منبع استفاده می کنم. متن زیر از خود کتاب انتخاب شده است.

 

بازارهای هفتگی (دوره‌ای)، بازارهای سنتی هستند که توانسته‌اند تا به امروز رونق و کاربردهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خود را حفظ کنند. در این کتاب پیشینه بازارهای هفتگی گیلان و برخی از مهمترین علل رونق این بازارها مورد بررسی قرار گرفته است و بازارهای ویژه‌ای مانند جمعه بازارها، بازارهای زیارتی، بازارهای فصلی و … معرفی شده‌اند. همچنین در این اثر به مباحثی چون نقش زنان در بازارهای محلی، چند و چون بازارهای هفتگی، بازارهای هفتگی از دید جهانگردان و بازار در فرهنگ مردم گیلان پرداخته شده است.

نقش بازارهای محلی گیلان در قدیم

نقش بازارهای محلی گیلان در قدیم

در قدیم بازارها نقش‌های متفاوتی را در حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی ایفا می‌کردند. حضور افراد در این بازارها صرفا جنبه اقتصادی و درآمدی نداشته است، بلکه برای تعاملات اجتماعی، دیدن آشنایان و کارهای دیگری هم می‌آمدند و یکی از دلیل‌هایی که افراد حتی با مقدار کمی محصول برای فروش در این بازارها حضور پیدا می‌کردند، همین است.

این بازارها کارکردهای جالب دیگری هم داشتند، به عنوان مثال در قدیم زنان با دختران جوان‌شان با لباس‌های زیبایی که می‌پوشیدند به این بازارها می‌آمدند تا شاید همسری برای دختران‌شان پیدا شود. بندبازی، مارگیری، شعبده‌بازی، پرده خوانی، کشتی محلی، معرکه گیری، درویش خوانی و … از دیگر برنامه‌هایی بود که قدیم در حاشیه این بازارها انجام می‌شد و به جذابیت‌های آنها می‌افزودند. حضور زنان با لباس‌های محلی خوش رنگ و دارای رنگ‌های متفاوت باعث زیباتر شدن هرچه بیشتر این بازارها می‌شدند. نحوه چانه زدن، آواز خواندن فروشندگان، بده بستان‌ها که در هنگام فروش محصول‌ها اتفاق می‌افتد، دیدنی است.

به عبارتی دیگر این بازارها نقش تفریحی هم داشته‌اند و مکانی بوده است که مردم برای گذراندن اوقات فراغت شان به آنها مراجعه می‌کردند و دیدن دختران و پسرانی هم که با هم نامزد کرده بودند در آنجا اتفاق می‌افتاد. دعوت نامه‌های عروسی که باید به نقاط دیگر می‌رفت و بدست اقوام می‌رسید، در بازار به شخص معتمدی داده می‌شد تا آن فرد آنها را به مقصد برساند.

یکی از دلایلی که باعث شکل گرفتن و رونق گرفتن این بازارها در قدیم شده بود، نبود راه‌های مناسب بین شهری و روستایی بود تا آنجا مردم ترجیح می‌دادند نیازهاشون را از این بازارها تامین کنند. بازارهای دوره‌ای گیلان جنبه‌های مختلفی دارند که همه آنها را در این نوشته نمیشه گفت.

معمولا در سفرهام به کشورهای دیگر سعی می‌کنم بازار‌های محلی آنها را ببینم. از بازارهای محلی کشورهای ترکیه، مراکش و تایلند دیدن کردم و لذت بردم. به نظر می‌رسد در این بازارها به نحوه چیدمان، تنوع رنگی، لباس‌های محلی و در کل توجه به جزئیات مربوط به فرهنگ آن کشور توجه شده است و همین باعث جذابیت آنها شده است. بازارهای هفتگی گیلان می‌تواند به یکی از جذابیت های گردشگری و درآمدی تبدیل شود، به عنوان مثال در کشور تایلند بازارهای محلی روی آب وجود دارند مردم از کشورهای مختلف برای دیدن آنها می‌روند و هزینه قابل توجهی را می‌پردازند.
امیدوارم در آینده برای حفظ این بازارها توجه بیشتری شود.
برای نوشتن این پست از کتاب بازارهای هفتگی گیلان نوشته محمد بشرا از نشر ایلیا بهره بردم.

بازارهای محلی گیلان

بازارهای هفتگی (دوره‌ای) گیلان

زن‌های زیادی را می ‎بینم که در بازار نشسته‌اند و یک زیرانداز کوچک حصیری انداخته‌اند و بعضی‌ها یک یا دو و تعدادی هم سه تا چهار محصول، آن هم در حجم کم برای فروش گذاشته‌اند.

در نگاه اول با خودم میگم که اگر همه آنها را هم بفروشند، مگر در آخر چقدر پول برای آنها می‌ماند؟ چرا این زن‌ها از بازارهای محلی استقبال می‌کنند و منتظر روز برگزار آن در هفته می‌مانند؟ چرا صرفا با یک یا تعداد محصولات کمی که درآمد چندانی هم براشون نداره به بازار میان؟ چرا مردم نیازهای هفتگی‌شون را بیشتر از بازارهای محلی که یک یا دو روز در هفته برگزار می‌شود، خرید می‌کنند؟ و تعدادی سوال دیگر که در سفر به گیلان در ذهن داشتم. از سفر سه هفته‌ای که به گیلان داشتم حدود 8 روز را به شهرهای مختلف شرق استان گیلان شامل کوچصفهان، آستانه اشرفیه، رحیم آباد، رودسر، املش، لنگرود و بندر کیاشهر رفتم و در بازارهای محلی آن شهرها به گشت و گذار پرداختم.

در قهوه‌خانه‌ای قدیمی در یکی از این بازارهای محلی نشسته‌ام و با چند پیرمرد در مورد اینکه این بازارها در قدیم به چه شکل بوده‌اند، چه داستان‌هایی داشتند و … صحبت می‌کنم. صدای خسته، ولی گرمی دارند. اتفاق‌ها و حادثه‌های سیاسی و اجتماعی زیادی را شاهد بودند.
خوشبختانه هنوز بازارهای محلی دوره‌ای و هفتگی در گیلان هنوز برگزار می‌شود. این بازارها در روزهای مشخصی در هفته برگزار می‌شوند. در بازارهای گیلان که قدم میزنی همه نوع قشر از نوجوان و جوان، زن و مرد و سالمند هم در بین فروشنده‌ها و هم در بین مردم می‌تونی ببینی. انواع محصول‌های کشاورزی، غذایی، میوه‌ها، ماهی‌ها و پرندگان زنده، پوشاک و … را در این بازارها دیده می‌شوند.

یکی از جذابیت‌های فرهنگی، اجتماعی و گردشگری گیلان که از قدیم وجود داشته و هنوز هم ادامه دارد بازارهای دوره‌ای و هفتگی است. در شهرهای مختلف این استان در روزهای مشخصی در هفته این بازارها برپا می‌شود و اتفاق‌های مختلفی در آنها رخ می‌دهد. در بعضی از شهرها این بازارها آنقدر نقش پررنگی داشته‌اند که واژه بازار در نام آن شهر آمده است، مانند پیربازار، جمعه بازار، مناره بازار، واجارگاه به معنی بازارگاه و …
«در پست بعد درباره بازارهای محلی گیلان بیشتر خواهم گفت.»