خورش غوره مسما

خورش غوره مسما

 

 


خوب غذای این دفعه به نظرم خیلی خوشمزه بود. فصل غوره هم است و در بازار می‌توان غوره تازه پیدا کرد. به نظرم این غذا را یکبار هم شده باید امتحان کرد.

مرغ متوسط                   یک عدد
پیاز متوسط                    دو عدد
غوره                             200 گرم
رب                               دو قاشق غذاخوری
نمک، فلفل و زردچوبه       به مقدار لازم
آب                               یک و نیم لیتر
بادمجان                        4 عدد متوسط
گوجه فرنگی                  3 عدد

دستور:
تکه های مرغ را سرخ می کنیم و کنار می‌گذاریم. من مرغ را به 8 تکه تقسیم کردم. وقتی مرغ‌ها در حال سرخ شدن هستند، پیاز را در ماهیتابه دیگری تفت می‌دهیم و سپس غوره را به آن اضافه می‌کنیم و کمی هم غوره را تفت داده و سپس رب، نمک، فلفل و زردچوبه را اضافه و کمی تفت می‌دهیم. بعد مواد را به مرغ اضافه کرده و یک و نیم لیتر آب در قابلمه می‌ریزیم و به مدت 45 دقیقه می‌گذاریم، بپزد. بادمجان‌ها را ورقه ورقه کرده و سرخ می کنیم. سپس گوجه فرنگی‌ها را حلقه می‌کنیم و با بادمجان های سرخ شده به مرغ اضافه می‌کنیم و به مدت 20 دقیقه برای پخت صبر می‌کنیم. غذا آماده است. می‌تونیم با پلو بخوریم. نوش جااان.

تاریخ برنج در گیلان

تاریخ برنج در گیلان


سابقه کشت برنج در ایران به دوران هخامنشیان می رسد اما کشت آن در سواحل دریای خزر دیرتر بوده است. کشت برنج در گیلان بیشتر در نواحی شرق آن معمول بوده است. در کتاب حدود العالم از آبادانی و وفور نعمت در و کشاورزی در گیلان توسط زنان گفته شده و غذای مردم گیلان را برنج و ماهی ذکر کرده است.

برنج در رژیم غذایی گیلان در رتبه اول قرار دارد، به شکلی که در گذشته مردم در سه وعده غذایی، برنج می خوردند و اصطلاح «برنج خوردن» به معنی «غذا خوردن» بود. گیلانی‌ها علاوه بر پختن پلو از برنج برای درست کردن انواع نان، شیرینی و حلوا استفاده می‌کردند. پلو نخوردن به معنی فقر و گرسنگی بود.

در گذشته برنج نزد مردم گیلان مقدس بود به طوری که در زندگی شان اهمیت کارها را با آن می سنجیدند. به آدم ضعیف و کم زور به کنایه می‌گفتند: « مگر پلا نخوردی».
کنسول شوروی در دهه 1830 میلادی در رشت خدمت می‌کرد در کتاب «سرزمین گیلان» گفته است: شگفت آن که یک گیلانی پاک خون که از استعمال نان کراهت دارد، تا آنجا که به هنگام سخت‌ترین منازعات این جمله به صورت دشنامی در رشت به گوش می‌رسد “برو نان بخور و بترک”
در آینده باز هم از برنج خواهیم گفت. برای نوشتن این پست از کتاب کشاورزی در گیلان نوشته طاهر طاهری از نشر فرهنگ ایلیا بهره بردم.

آش آلوی گیلان

آش آلوی گیلان

 

 

پیاز دو عدد متوسط
لپه 200 گرم
برنج یک استکان
نمک، فلفل و زردچوبه به اندازه دلخواه
گوشت چرخ کرده گوساله نیم کیلو
سبزی شامل جعفری، گشنیز و تره نیم کیلو
آلو 200 گرم

پیاز را خرد می‌کنیم و تفت می‌دهیم. بعد 200 گرم لپه را که چند ساعت در آب خیسانده شده است را به آن اضافه می‌کنیم. حدود 2 لیتر آب اضافه می‌کنیم و به مدت یک ساعت می‌گذاریم بپزد تا لپه‌ نرم شود. در صورت نیاز اگر لپه هنوز نرم نشده بود، اجازه می‌دهیم بیشتر بپزد. سپس یک پیمانه یا یک استکان برنج و به مقدار دلخواه نمک، فلفل و زردچوبه را اضافه می‌کنیم و اجازه می‌دهیم به مدت 20 دقیقه بپزد تا برنج نرم شود.
نیم کیلو گوشت چرخ کرده را در یک کاسه قرار داده و یک عدد پیاز را درون آن رنده می‌کنیم و ورز می‌دهیم. اگر تمایل داشتید می‌تونید در اینجا هم نمک و فلفل اضافه کنید. گوشت ورز داده شده را به صورت قلقلی در می‌آوريم و به قابلمه اضافه می‌کنیم و به مدت یک ساعت صبر می‌کنیم تا بپزد. سبز نیم کیلو سبزی شامل جعفری، گشنیز، تره را خرد و با 200 گرم آلو به مواد اضافه می‌کنیم و حدود 20 دقیقه می گذاریم بپزد. آش آمادست، نوش جان :)

گزر آویج

گزرآویج

 

 

هویج: نیم کیلو
تخم مرغ: 4 عدد
نمک و فلفل به اندازه لازم

برای امروز یک غذا ساده و راحت داریم. هویج رنده شده را کمی تفت می دهیم. تخم مرغ ها را در یک کاسه شکسته و نمک و فلفل را اضافه می کنیم و بهم می زنیم و سپس به هویج اضافه می کنیم. مخلوط را بهم می زنیم و سطح آن را صاف می کنیم. درب ماهیتابه را میگذاریم تا به مدت 20 دقیقه بپزد. غذا آماده ست. نوش جاان
.

گوجه سبز و دلار ( درار)

دَلار (دَرار) با گوجه سبز

 

 

دَلار (دَرار) با گوجه سبز
یکی از خوردنی‌های باحال و خوشمزه که در فصل بهار، موقعی که گوجه سبز به بازار میاد، ترکیب دَلار با گوجه سبز است. می‌توان گوجه سبز را در یک ظرف سفالی کوبید و دَلار را با آن ترکیب کرد.
دَلار ترکیب چند سبزی محلی در گیلان با نمک است. اگر تا الان امتحانش نکردید حتما این کار را کنید. البته با چیزای دیگری مثل ماست، خیار و … هم می‌خورند که در آینده در موردشون میگم. دَلار را می‌توان از فروشگاه‌هایی که محصولات محلی گیلان را دارند، تهیه کرد.

شامی رودباری

شامی رودباری

 

غذای خوشمزه بعدی، شامی رودباری است. در گیلان با سبزی‌های محلی مثل پلنگ مشنگ یا همان بادرنجبویه درست می‌شود، ولی خوب از اونجایی که من دسترسی نداشتم از سبزی‌های دیگری استفاده کردم.
.
گوشت : نیم کیلو چرخ کرده
پیاز بزرگ : 2 عدد
گوجه فرنگی : نیم کیلو
سبزیجات معطر (ریحان، نعناع و جعفری) 200 گرم
نمک، فلفل و زردچوبه : به مقدار لازم
روغن : به مقدار لازم ( زیادش خوب نیست‌ها:)
.
پیاز را رنده می‌کنیم و با گوشت چرخ کرده مخلوط می کنیم. نمک، فلفل و زردچوبه را به مقداری که دوست داریم اضافه می‌کنیم. سپس سبزی های خرد شده را اضافه و گوشت را ورز می‌دهیم. بعد از ورز دادن، گوشت‌ها را به به حالت گلوله در اندازه کف دست برداشته و آنها را سرخ می کنیم. بعد از سرخ شدن آنها را از ماهیتابه بر می داریم و گوجه‌های رنده شده را اضافه می‌کنیم و کمی تفت می‌دهیم. در اینجا هم اگر خواستیم، می‌تونیم کمی فلفل و زردچوبه و نمک اضافه کنیم. سپس شامی‌ها را اضافه می‌کنیم و می‌گذاریم نیم ساعت با سس بپزد. بعدش آماده خوردن است. نوش جان :)

مرجو قلیه

مرجو قلیه

 

 

مواد لازم:
نمک و فلفل به مقدار لازم
عدس 200 گرم
گردو (خرد شده) 100 گرم
سیر 4 حبه
پیاز 1 دانه متوسط
رب انار دو قاشق غذا خوری
سبزیجات معطر (ریحان، نعنا، جعفری، تره، پیازچه) 300 گرم
.
دستور پخت:
ابتدا عدس را با آب و مقدار کمی نمک و روغن می پزیم. بعد پیاز و سیر خرد شده را کمی تفت می دهیم و عدس پخته شده را به آن اضافه می کنیم.  سپس نمک، فلفل و گردوی خرد شده را اضافه می کنیم و بعد از چند دقیقه آب را درون قابلمه میریزیم و یک ساعت می گذاریم بپزد. در این بین، چند بار غذا را هم می زنیم تا ته نگیرد و غلیظ شود. در نهایت سبزیجات خرد شده به همراه رب انار را اضافه می کنیم و بعد از 15 دقیقه پخت غذا آماده است. نوش جان

روایت شیون فومنی شاعر گیلانی از غذاها و سفره گیلانی

روایت شاعر گیلانی از غذاها و سفره گیلانی

میر احمد سید فخری نژاد معروف به شیون فومنی یکی از شاعران نامدار گیلانی است که اشعار زیادی به زبان های گیلکی و فارسی دارد. شنیدن روایت زیبای این شاعر گرانقدر در مورد غذاها و سفره گیلانی خالی از لطف نیست.

نقش بازارهای محلی گیلان در قدیم

نقش بازارهای محلی گیلان در قدیم

در قدیم بازارها نقش‌های متفاوتی را در حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی ایفا می‌کردند. حضور افراد در این بازارها صرفا جنبه اقتصادی و درآمدی نداشته است، بلکه برای تعاملات اجتماعی، دیدن آشنایان و کارهای دیگری هم می‌آمدند و یکی از دلیل‌هایی که افراد حتی با مقدار کمی محصول برای فروش در این بازارها حضور پیدا می‌کردند، همین است.

این بازارها کارکردهای جالب دیگری هم داشتند، به عنوان مثال در قدیم زنان با دختران جوان‌شان با لباس‌های زیبایی که می‌پوشیدند به این بازارها می‌آمدند تا شاید همسری برای دختران‌شان پیدا شود. بندبازی، مارگیری، شعبده‌بازی، پرده خوانی، کشتی محلی، معرکه گیری، درویش خوانی و … از دیگر برنامه‌هایی بود که قدیم در حاشیه این بازارها انجام می‌شد و به جذابیت‌های آنها می‌افزودند. حضور زنان با لباس‌های محلی خوش رنگ و دارای رنگ‌های متفاوت باعث زیباتر شدن هرچه بیشتر این بازارها می‌شدند. نحوه چانه زدن، آواز خواندن فروشندگان، بده بستان‌ها که در هنگام فروش محصول‌ها اتفاق می‌افتد، دیدنی است.

به عبارتی دیگر این بازارها نقش تفریحی هم داشته‌اند و مکانی بوده است که مردم برای گذراندن اوقات فراغت شان به آنها مراجعه می‌کردند و دیدن دختران و پسرانی هم که با هم نامزد کرده بودند در آنجا اتفاق می‌افتاد. دعوت نامه‌های عروسی که باید به نقاط دیگر می‌رفت و بدست اقوام می‌رسید، در بازار به شخص معتمدی داده می‌شد تا آن فرد آنها را به مقصد برساند.

یکی از دلایلی که باعث شکل گرفتن و رونق گرفتن این بازارها در قدیم شده بود، نبود راه‌های مناسب بین شهری و روستایی بود تا آنجا مردم ترجیح می‌دادند نیازهاشون را از این بازارها تامین کنند. بازارهای دوره‌ای گیلان جنبه‌های مختلفی دارند که همه آنها را در این نوشته نمیشه گفت.

معمولا در سفرهام به کشورهای دیگر سعی می‌کنم بازار‌های محلی آنها را ببینم. از بازارهای محلی کشورهای ترکیه، مراکش و تایلند دیدن کردم و لذت بردم. به نظر می‌رسد در این بازارها به نحوه چیدمان، تنوع رنگی، لباس‌های محلی و در کل توجه به جزئیات مربوط به فرهنگ آن کشور توجه شده است و همین باعث جذابیت آنها شده است. بازارهای هفتگی گیلان می‌تواند به یکی از جذابیت های گردشگری و درآمدی تبدیل شود، به عنوان مثال در کشور تایلند بازارهای محلی روی آب وجود دارند مردم از کشورهای مختلف برای دیدن آنها می‌روند و هزینه قابل توجهی را می‌پردازند.
امیدوارم در آینده برای حفظ این بازارها توجه بیشتری شود.
برای نوشتن این پست از کتاب بازارهای هفتگی گیلان نوشته محمد بشرا از نشر ایلیا بهره بردم.

بازارهای محلی گیلان

بازارهای هفتگی (دوره‌ای) گیلان

زن‌های زیادی را می ‎بینم که در بازار نشسته‌اند و یک زیرانداز کوچک حصیری انداخته‌اند و بعضی‌ها یک یا دو و تعدادی هم سه تا چهار محصول، آن هم در حجم کم برای فروش گذاشته‌اند.

در نگاه اول با خودم میگم که اگر همه آنها را هم بفروشند، مگر در آخر چقدر پول برای آنها می‌ماند؟ چرا این زن‌ها از بازارهای محلی استقبال می‌کنند و منتظر روز برگزار آن در هفته می‌مانند؟ چرا صرفا با یک یا تعداد محصولات کمی که درآمد چندانی هم براشون نداره به بازار میان؟ چرا مردم نیازهای هفتگی‌شون را بیشتر از بازارهای محلی که یک یا دو روز در هفته برگزار می‌شود، خرید می‌کنند؟ و تعدادی سوال دیگر که در سفر به گیلان در ذهن داشتم. از سفر سه هفته‌ای که به گیلان داشتم حدود 8 روز را به شهرهای مختلف شرق استان گیلان شامل کوچصفهان، آستانه اشرفیه، رحیم آباد، رودسر، املش، لنگرود و بندر کیاشهر رفتم و در بازارهای محلی آن شهرها به گشت و گذار پرداختم.

در قهوه‌خانه‌ای قدیمی در یکی از این بازارهای محلی نشسته‌ام و با چند پیرمرد در مورد اینکه این بازارها در قدیم به چه شکل بوده‌اند، چه داستان‌هایی داشتند و … صحبت می‌کنم. صدای خسته، ولی گرمی دارند. اتفاق‌ها و حادثه‌های سیاسی و اجتماعی زیادی را شاهد بودند.
خوشبختانه هنوز بازارهای محلی دوره‌ای و هفتگی در گیلان هنوز برگزار می‌شود. این بازارها در روزهای مشخصی در هفته برگزار می‌شوند. در بازارهای گیلان که قدم میزنی همه نوع قشر از نوجوان و جوان، زن و مرد و سالمند هم در بین فروشنده‌ها و هم در بین مردم می‌تونی ببینی. انواع محصول‌های کشاورزی، غذایی، میوه‌ها، ماهی‌ها و پرندگان زنده، پوشاک و … را در این بازارها دیده می‌شوند.

یکی از جذابیت‌های فرهنگی، اجتماعی و گردشگری گیلان که از قدیم وجود داشته و هنوز هم ادامه دارد بازارهای دوره‌ای و هفتگی است. در شهرهای مختلف این استان در روزهای مشخصی در هفته این بازارها برپا می‌شود و اتفاق‌های مختلفی در آنها رخ می‌دهد. در بعضی از شهرها این بازارها آنقدر نقش پررنگی داشته‌اند که واژه بازار در نام آن شهر آمده است، مانند پیربازار، جمعه بازار، مناره بازار، واجارگاه به معنی بازارگاه و …
«در پست بعد درباره بازارهای محلی گیلان بیشتر خواهم گفت.»